از فردا وارد هفتمین ماه خدمت می شم. یعنی هنوز بیشتز از 420 روز مانده به گرفتن این کارت پایان خدمت لعنتی. خدمتی که اگر اذیت های گاه و بیگاه دژبانی نباشد، مثل یک خواب کسل کننده است. خوابی که موجب می شود زندگی هر روزه ما از ساعت 2 بعد از ظهر شروع شود و بجای 7 بعد از ظهر 10 شب به خانه برسیم. با این همه خدایا کرمتو شکر.
در ضمن چند روز بعد از 4 ماه که از آموزشی می گذشت برای اولین بار نگهبانی به هم خورد و مثلا افسر آشپزخونه بودم و شب رو اونجا بودم و البته ترس افسر سر هم موجب شد درست خوابم نبره. اون شب فهمیدم که این سرباز صفر ها واقعا چه زندگی سختی دارند و برای من دیدن شیوه زندگی شون برای یک شب هم سخت بود چه برسه زندگی در شرایط اسنفناک اون ها.
در ضمن چند روز بعد از 4 ماه که از آموزشی می گذشت برای اولین بار نگهبانی به هم خورد و مثلا افسر آشپزخونه بودم و شب رو اونجا بودم و البته ترس افسر سر هم موجب شد درست خوابم نبره. اون شب فهمیدم که این سرباز صفر ها واقعا چه زندگی سختی دارند و برای من دیدن شیوه زندگی شون برای یک شب هم سخت بود چه برسه زندگی در شرایط اسنفناک اون ها.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
4 نظرات:
میبینی ماها چه میکشیم؟
راستی رفیق مطمئن باش تمام میشود
http://www.itonline.ir
ارسال یک نظر