
13 مهر سالروز درگذشت فریدون فروغی است. او نمرد, حتی دق هم نکرد بلکه دقش دادند. وقتی برای 16 سال پخش صدایش ممنوع بود. تازه وقتی هم که به برکت دوم خرداد گشایشی حاصل شد باز هم اینقدر جلوی پایش سنگ انداختند که به جز چند کنسرت در کیش هرگز به خبری از او نشد و او در چار دیواری خانه اش این زندگی را که مثل زنجیری به پایش بسته بسته شده بود رها کرد و برای همیشه عرصه موسیقی ایرانی را از وجود نازنینش محروم کرد. البته این سرنوشت محتوم بسیاری از هنرمندان این سرزمین بوده است. همانطور که فرهاد دیگر ستاره خوانندگی هم چند ماه بعد در غربت و انزوا پنجه در نقاب خاک کشید. اکنون چند سالی هست که موسیقی ایران بدون وجود نازنین فریدون و فرهاد انگار چیزی کم دارد. واضح تر بگویم انگار اصلا چیزی ندارد. حتی اگر این دو همیشه ممنوع بوده اند. البته در ماه اخیر صدا و سیما کمی با فرهاد مهربان شده است و شاید هم قصد شان شکستن اسطوره اوست. اما این مهربانی هنوز گریبان فریدون را نگرفته است ولی با وجود سانسور 2 دهه ای او هنوزم خواننده محبوب بسیاری از جوانان ایران زمین است. فردا چهارمین سالگرد سفر ابدی فریدون است. تصویرش هنوز مقابل چشمانم است که در کیش می خواند این قوزک پا هنوزم یاری رفتن ندارد و این تنها تصویر من از خواننده ایست که زمانی خیلی دوستش داشتم.
دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره
چشای همیشه گریون آخه شستن نداره
تن سردم دیگه جایی واسه خفتن نداره
مشاهده : اطلاعات بیشتر درباره زندگی نامه فریدون فروغی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
4 نظرات:
با تشكر
باي
امير
www.nazerhazrat.info
از اطلاع رسانی خوب و به موقع شما سپاسگذارم. در مورد فیلترینگ هم واقعا مشکوک میزنه. میدونید که یک شرکت ایرانی برنده مناقصه فیلتر سایتها شده؟!!
movafagh bashi
Salar.
ارسال یک نظر